-
تاریخ
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 12:13
"The most important history is the history that we make today." گاهی مهمترین برگ تاریخ برگی است که امروز نوشته میشود هدف
-
چهار فصل
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 18:59
بهار با تو آغاز می شود و نسیم با تو خیز بر می دارد و دشت را عطر باران می کند تابستان به عشق تو گرم می شود گل، طبیعت و من همه سبز نوید زندگی می دهیم خزان همان لحظه که روح سبز خاطره هم رنگ می بازد تو از دست میروی و در زمستان هر آنچه باقی است یاد تو است و عکس تو چشم در چشم من منتظر تا بهاری دیگر و در این گذر کوته عمر تو...
-
توقف کوتاه
سهشنبه 23 بهمنماه سال 1386 16:59
در این توقف کوتاه زندگی گلی شکفته در این قلب پاره ام و من در این خیال نا تمام شگفت بر انچه بر دل نشانده ام شکسته کوزه و ناتوان چگونه عقل می کند مرا غضب! و بیم میدهد ز سردی زمان و در همان میان ندایی از درون به من امید می دهد قسم دهد مرا به عشق و سوز بی کرانه اش و باز هم به این کلک سر دل شکسته را به عشق گرم میکند
-
زندون سنگی
چهارشنبه 10 بهمنماه سال 1386 16:35
توی یک زندون سنگی من تنها بی نشونم گرچه با منند اما همیشه تنها می مونم
-
چه آبی چه کشکی
شنبه 15 دیماه سال 1386 09:44
می نشینم لب رو در پی ماهی و آب ماهیان رفته به خواب آب هم یخ زده است دختری آمد لب رود چهره اش گندم گون گفتم ای ماه کبود پی چی میگردی؟ گفت: «روشنی٫ من٫ گل٫ آب» گفتمش ساعت خواب شاعران زنده به مرگ تو زنی دم ز سراب؟ چه گلی آبم کو روشنی گشته کبود و سیاهی چیره و تو هم مثل من بخت بریده تنها می زنی دم ز امید و مهتاب سایه ها هم...
-
سکوت و باران
سهشنبه 11 دیماه سال 1386 12:22
زمین خسته زمان ایستاده در منزل صدا ها مرده در خوابند همه آرام و آهسته سکوتِ مرگ می دارند ببار ای ابر بارانی وغوغا کن سکوت مرده من را بزن بشکن تو رسوا کن تو ای باران بی پهنا بشوی این راه تنها را بشوی از هر چه نامردیست بروب از هرچه نا پاکیست زمین و آسمان جاریست بزن باران که دل هم نیز بارانیست.
-
برف
جمعه 7 دیماه سال 1386 12:45
آسمان هم رنگ میبازد ابر های تیره ی خونخوار در نبردی سخت آسمان را سخت در هم زد جنگ پاکی و پلیدی هاست عاقبت در این نبرد سخت آسمان با غرشی بی تاب مرگ پاکی را ندا سر داد شهر ارام است مردمان در دخمه هاشان زیر کرسی ها شعر میخوانند ، قصه میگویند ،جشن میگیرند اسمان - ناچار- تکه های سرد پاکی را «وانچه ما برفش همی خوانیم» دانه...
-
باران و برگ
شنبه 3 آذرماه سال 1386 20:50
باز هم آسمان در هم تیره و تاریک ، غرنده میزند با خشم بر برگهای زرد پاییزی نیزه های تبز و برنده ناگهان از ان همه تاریکی و ظلمت میچکد اشکی به دستانم آری آری قطره ها آزاد می گردند لیک در این دوره سرما مردمان با خَود، روی از چشمان باران باز میدارند مردمان شهر، منتظر در مرگ بارانند. خشمگین از هر چه ازادیست با غرور و خشم بی...
-
حادثه زندگی
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1385 21:51
زندگی حادثه است مثل افتادن بر گ از شاخه و عبور گذر خسته از آن زندگی حادثه است مثل یک شمع و تن پروانه که همه جمع شده در بر اشک زندگی حادثه است مثل این صورت سیلی خورده که دلش را به دل باران داد زندگی حادثه است مثل من که از ان برگ عبور خواهم کرد و به پروانه نظر و به این صورت سیلی خورده یاد خواهم داد که باران هوس است.
-
یک دنیا دریا
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1385 10:36
نمیودونم داستان اون ماهیه که توی یه اقیانوس بود رو شنیدید یا نه اما داستان از این قراره: یه روز یه ماهیه بود که هی از این و اون در مورد اقیانوس میشنید و همیشه در آرزوی این بود که بتونه یه روز این اقیانوس که میگن بزرگه و خیلی زیباست رو ببینه. اما هرجایی که دنبالش میگشت ادرسی از اون اقیانوس پیدا نمیکرد برای همین یه روز...
-
شیر و دمش
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1385 22:25
یه روز یه شیره بوده که عادت داشت به همه زور بگه خب هیچی که نباشه سلطان جنگل بوده و هر وقت کسی به حرفش گوش نمیداد اون رو یه لقمه چپ می کرد و میخوده. یه روز وقتی خانوم موشه داشته با بچه هاش قدم میزده به شیره میرسه میبینه که شیره خیلی عصبانیه میگه آقا شیره چی شده شیره میگه یکی دمم من رو دزدیده و من میگم کار تو هستش چون...
-
لطفا نخندید
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 11:38
این یه شوخی نیست اما امروز که پاشدم همه چیز به هم ریخته بود هنوز هم میترسم.تاریخ و ساعت رو گم کردم یعنی به ساعت موبایل و کامپیوترم نگاه میکردم میگفت امروز دو شنبه است وبلاگم می گفت امروز یک شنبه است و سرویس امار میگفت شنبه هیچ دوتا وبسایتی هم اعم از خبری و غیر خبری جواب درستی نمیداد تا اینکه مغزم رو به کار انداختم و...
-
اعتراف به حقیقت
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 22:14
«نمی دونم چند وقت پیش بود که گفتم اگه یه هفته ننویسی حالم بد میشه شاید بیشتر از چهار ماه پیش بود اما الان با اینکه مدتها است دیگه نمی نویسی تنها دلم تنگ شده باور کن هر دفعه میام تا ببینم چیز جدیدی داری یا نه خیلی گرفته می شم وقتی دوباره با متن قبلی مواجه می شم شاید بعضی وقتا هم متن رو دوباره از اول می خونم اما بازم...
-
پایان
سهشنبه 14 تیرماه سال 1384 09:57
دلیلش رو هنوز نمیدونم اما دیگه از این وضع خسته شدم دارم میرم دارم میرم به یه جای نه چندان بهتر. شاید اونجا بهتر باشه برای موندن.شاید دیگه در اونجا رو بروم نبستند؟ آدرس من ...
-
طلوع صبح
دوشنبه 6 تیرماه سال 1384 09:55
غروب کرده بود بهار از خیال باطلم وز نمای ظاهری گشته بود خزان من در همان زمانه بود در خیال پر امید ریشه های قلب من در امید تو تنید در گذشت روز گار پخته شد خیال من در کنار لحظه ها روز شد بهار من شاخه های لطف تو ریشه ای اثر نمود جلوه طلوع صبح کُشت شب را به روز بازم از خودم میخوام اینقدر شعر بگم تا یه چیز خوبی از آب در...
-
سکوت مطلق
یکشنبه 5 تیرماه سال 1384 10:27
سکوت یک بهانه نیست سکوت یک ترانه نیست سکوت یک قیام سبز در کنار حاله ایست از امید و از بهار از صدای جوی بار سکوت حرف تازه ام یک هدف به زندگی یک امید و یک نگاه یک قدم پر از حراس باز هم سکوت محض در مقابل غضب تا به درک ان رسم مرگ راه زندگیست عشق من نمردنیست یک سکوت پر امید یک صدای پر خیال در امید یک بهار باز هم سکوت من،...
-
تحول
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 16:34
یه چیز کوچیک چه ایراد داره کامبینیشن(ترکیب دو یا چند چیز) این یعنی پیشرفت جوامع بشری پیشرفتی دو صد چندان خواهند داشت اگه جوانان تجربه پیران رو داشتند و پیران توان جوانان را! حرف درستیه مگه نه؟ --------------------------------------------------------------------------------- یه تحول دیگه نیاز دارم تا حالاش خوب بوده اگه...
-
داغ
شنبه 28 خردادماه سال 1384 10:21
تا حالا شده دل پیچه داشته باشید تا یکی رو ببینید ؟ تا حالا شده تنها باشید منظورم توی جمع شما تنها کسی باشید که کسی حرفتون رو نمیفهمه و تنها کسی هم که میفهمید تنها تون بذاره؟ مهم نیست یعنی دیگه اصلا مهم نیست چون دیگه میخوام تنها باشم برام هم هیچی مهم نیست منم و خودم و این یه کامپیوتر بهر تر از همه چیز اون زبونم رو بهتر...
-
انتخابات ایران
یکشنبه 22 خردادماه سال 1384 19:04
انتخابات از اونجایی که امر انتخابات ایران امری مهم است اینجانب اقا علی اقا میخواستم در این امر خطیر کاندید بشم اما قول من به ملت اگر من در این انتخابات با اکثریت ارا بیارم کوه دماوند رو میزارم روی شیر کوه تا ما بتونیم بلند ترین قله جهان رو داشته باشیمو از طرف دیگه درخاست میکنم یکی از بهترین افراد دولت قبل از انتقال...
-
تموم شد
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1384 18:06
بهار اومد و تموم شد؟ نه هنوز مونده اما من هر چی دلهره تا دیروز داشتم امروز ریخت خب این ترم هم به خیر گذشت بهتر از ترم قبل خدا ترم بعد رو به خیر کنه همیشه با سلام سلوات میرم سر امتحان ترم دیگه گرافیک کامپیوتر ورداشتم (انیمیشن ۳ بعدی با زبان C ) خیلی جالبه نه اما سخته فرض کنید اینقدر سخته که فقط مدیر گروه میاد بهتون درس...
-
تبریک یا تسلیت؟؟
یکشنبه 1 خردادماه سال 1384 08:46
یک سال وقت سر یه کله پوک گذاشتی تولدت مبارک یک سال وقتت تلف کردی تولدت مبارک یک سال به مرگ نزدیک تر شدی تولد مبارک یک سال دشمنات رو بیشتر از دوستات کردی تولدت مبارک یک سال دشمنای دوست نمات بیشتر شدن تولدت مبارک یک سال پیر تر شدی تولدت مبارک خلاصه اینا مبارک نداره باید تسلیت گفت لطفا فکر نکنید تولد من نبوده تولد من تو...
-
قانون
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1384 22:11
قانون من شکسته خواهد شد بی آنکه کسی را برای آن توبیخ کنم.قانون من آب جاری است ،قانون من بودن است،قانون من زندگی است و قانون من شکسته خواهد شد بی آنکه کسی را برای آن توبیخ کنم. من میدانم، این را من خوب می دانم اما ... ! اما این قانون شکستنی تا هست مرا زنده نگه میدارد می جوشاند می رویاند و پرورش میدهد. قانون من شکسته...
-
رنگ
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 08:38
مدتها بود که میخوام این رو بگم اما نمی تونم. منظورم از مدتها کمتر از یک هفته میشه اما به هیچ عنوان نمی تونم. خب یکی از دوستان از پیشمون رفت و این اولین تجربه من بود و چه تلخ و چه تلخ. یه سوال دارم. رنگ شما چیه و چه حسی نسبت به اون رنگ دارید؟ اگه قرار باشه خودم اولین نفر باشم این سوال رو جواب میدم باید بگم رنگی که...
-
بودن یا نبودن؟
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 04:07
بودن یا نبودن ... من نبودم ؟؟؟ اره خب برای یه مدت زیادی نبودم. راستی سال نوی شما هم مبارک در مورد اکشن اسکریپ من پشیمون شدم اینجا چیزی بنویسم اما اگه سوال دارید به میلم سوالاتونو بزنید اما فرامووش نکنید که سرتیتر رو فارسی بزنید.
-
راه تازه
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 13:32
سلام میبینم که کاربرای فلش دارن زیاد میشن امید وارم همه موفق باشن از امروز میخوام یه قسمت برنامه نویسی راه بندازم .نه اموزش اما سعی میکنم یه سری طرفند ها رو بهتون نشون بدم امروز طریقه کنترل یه موی کلیپ خارجی رو یاد میدم(شما توی فلش هر چیزی که میسازید و پابلیش میکنید حکم یه موی کلیپ خارجی رو داره)توی این برنامه من از...
-
خسته ۱۰
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 18:59
۱۰ به زبون کامپیوتر میشه دو اگه میبینید از خسته ۱ اومدم خسته ۱۰ منظورم خسته ۲ بود اما نه اینکه فکر کنید از مبنای ۱۰ زده شدم ها نه اما یه پروژه ورداشتم که باید این مبنا ها رو تدریس کنه یه جوری که طرف شیر فهم بشه بدون دخالت انسان(معلم سر خود)از دیشب تا حالا سر یه ماشین حساب کوچولو دارم کار میکنم که فقط جمع و تفریق انام...
-
خسته
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1383 15:10
منتظر بود منتظر بهار اما دقیق زمانی که بهار تمام شد همیشه اینگونه بود زمانی که بهار تمام میشد مدتها منتظرش میشد تا دوباره بیاد.اما سالهاست بهار من رفته و نیمده. خب الان از همه چیز خسته ام نه حال دارم رو پروژه ها کار کنم نه حال دارم درس بخونم نه حال دارم بخوابم نمیدونم چم شده؟ حتی حوصله دیدن وبلاگ رو هم ندارم.حتی از...
-
برف
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1383 12:06
نامش برف است از نژاد باران اما هر جا باران است برف نیست؟؟؟ من نبوغم گل کرده میدونید چرا ؟؟ دلم لک زده برای برف امروز دو ساعت دستم و کردم تو فریزر تا بلکه حس یه هفته برف اومدن رو داشته باشم.راستی یه کادو هم داشتم.میدونید چیه من اگه ازم بپرسن کادو تولد ژی میخوام میگم برف اخه من متولد شهریورم و میدونم کسی اون موقع...
-
حرفهای نگفته ...
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1383 09:35
امروز اومدم حرفهای نگفته ای بزنم که هنوز نگفتم؟؟؟اما باید بگم؟؟؟ نه هنوز هم برای من اهمیت داری برای همین باز هم سکوت میکنم.بزار تنها ستاره دنیای من همیشه دلم رو بسوزونه که اون بالاهاست.
-
دلم
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1383 07:33
دلم برای دوتا چیز خیلی تنگ شده یکی دوستم سهیل که دو ماهی میشه ندیدمش یکی هم برف.اما حالا هرکی برف گیر آورد جای من کلی برف بازی کنه من که تا یک سال دیگه حد اقل نه برف میبینم نه ننه سرما رو.