صدا

توی اتاقش نشسته بودم روز تعطیل بود اما مجبور بود از خونش دور باشه . برای چی ؟ ممکنه توی شرکت بهش نیاز بشه . بچه سه سالش رو با خودش اورده بود بچه کپل نازی بود کارش تموم شده بود و کار بخصوصی نداشت منتظر بود کوچولوش از خواب بیدار بشه برای همین در اتاق ضبط صدا رو بست و شروع کرد به ارگ زدن و چه صدای زیبایی داشت اون الان یکی از بهترین دوستاییه که دارم و واقعا بهش احساس نزدیکی میکنم.

به نظر من صدا و تولید صدا مثل نقاشی میمونه و نقاشی کردن هرچه رنگها رو بهتر ترکیب کنی صدای بهتری داری .



روز دوم

روز شمار زدم؟؟؟!! روز شمار برای روزهایی که یه دنیا خاطره خواهد بود اومدم جایی که من بهشس میگم بهش جهنمی؟؟!!! یکم کارش خسته کننده است اینجا از هر کسی بپرسی میگه کارش کسل کنندست اما هرچی بیشتر نگاه میکنم بیشتر لذت میبرم یکی روی گرافیک یکی روی انیمیشن یکی روی برنامه نویسی یکی روی کار سه بعدی یکی روی فتوشاپ و ادیت عکس یکی روی وب یکی روی موسیقی خلاصه هر جایی که نگاه کنم کارشون برام جالبه و در ضمن چون کار تکراری میشه برای خودشون در عین جالبی کسل کنندست.خب این از روز دوم واقعا برام جالبه

سلام مجدد

خب فکر کنم دیگه هر روز بتونم توی این وبلاگ بنویسم
یه دوره اموزشی رو شروع کردم یک ماهه امید وارم بتونم با موفقیت تمومش کنم
فعلا این زو داشته باشید تا بعد بیشتر بگم فعلا خستم

زمان

دو ساعت به امتحانم مونده هنوز یه فصل رو نخوندم ممکنه تا مدتها پیام جدیدی ندم ممکنه هم هر روز پیام بذارم این بسته به اینده نزدیک داره اما فراموش نمی کنم چقدر به این دنیای ابی دلبسته هستم.به تمام اونهایی که میان و نظر میدن و ... به امید دیار هر چه نزدیک و هرچه با شکوه تر.