اعتراف به حقیقت

«نمی دونم چند وقت پیش بود که گفتم اگه یه هفته ننویسی حالم بد میشه شاید بیشتر از چهار ماه پیش بود اما الان با اینکه مدتها است دیگه نمی نویسی تنها دلم تنگ شده باور کن هر دفعه میام تا ببینم چیز جدیدی داری یا نه خیلی گرفته می شم وقتی دوباره با متن قبلی مواجه می شم شاید بعضی وقتا هم متن رو دوباره از اول می خونم اما بازم منتظر یه متن جدیدی میمونم»

من اعتراف میکنم که حقیقتی گفتم و شاید آنقدر رفتنش تلخ بود که ماندنم بی معنا شده است شاید این تنها دلیلی است که نیستم