زندگی حادثه است
مثل افتادن بر گ از شاخه
و عبور گذر خسته از آن
زندگی حادثه است
مثل یک شمع و تن پروانه
که همه جمع شده در بر اشک
زندگی حادثه است
مثل این صورت سیلی خورده
که دلش را به دل باران داد
زندگی حادثه است
مثل من
که از ان برگ عبور خواهم کرد
و به پروانه نظر
و به این صورت سیلی خورده
یاد خواهم داد
که باران هوس است.
زندگی فقط چون قفسی است
قفسی تنگ
پر از تنهایی
و چه خوب است
لحظه ی غفلت آن زندانبان بعد از آن هم پرواز...
چرا اینقدر این شعرو دوست دارم ؟
شاید چون خود منه. زندگی از دید یه آدم داغون.
کسی که عشق نتونست بهش زخم بزنه اما زندگی تونست.
کسی میدونه عشق قوی تره یا سرنوشت و تقدیر ؟
کسی مثل همه اما مثل هیچ کس.
وقتی که باروون نم نم می یاد مثل این میمونه که داری خیال میکنی صورتت به اندازه یه قطره خیس شده . چون دوست داری که یواش یواش و کم صورتت از غم چشات خیس بشه .آره باهات موافقم اینجاست که بارون یه هوسه . اما وقتی بارون اونقدر شدیده که فقط برای در امون موندن از اون تو هر سوراخ موشی میری ، اونجا ست که ...
با اجازت از شعرت تو نوشته ام برای استادم استفاده کردم . راضی باش.
بازم بنویس . منتظر نوشته های پر معنای توام.