خاطرات کهنه را تازه کنید
بروید تا دم خانه لب جوب
گردو خاک قالی کهنه دل را ببرید
بسم آغاز بهار
مرگ و پایان زمستان نزدیک
سبزه سرخ امید
تنگ ماهی
آینه، شمع و غزل
جای آنها خالی است
سفره هفت دلِ ما
من و تو بر سر آن
زنده هامان مردند
قلب هامان پوسید
لحظه ای با دل تنهایی خود
خلوتی تازه کنید
خاطرات کهنه را یاد کنید
و شکوفا بشوید
همچو گل با نم باران
در بهاران ، امید.
علی
شنبه 7 شهریورماه سال 1383 ساعت 06:52 ق.ظ
سلام
این شعر مال کیه؟؟؟؟
خاطرات بازمانده گذشته اند برای هر کس تو هر شرایطی