فاصله یه حرف سادست بین دیدن و ندیدن و... . فاصله ای که بین من و تو نیست اما من بین این فاصله قرار دارم فاصله ای که داره هر روز بیشتر میشه و من این رشد رو حس میکنم و اصلا احساس خوبی ندارم قصد نداشتم اینجا به جز در باره تو چیزی بنویسم اما حالا که دارم این رو می نویسم دیگه تحمل ندارم باید بگم من می خوام این فاصله هر چی که هست از دید «دیگران» پنهان بمونه چون ممکنه به اسم کم کردن فاصله خودشون عاملی باشن برای بزرگتر شدنش. فکر کنم الان راحت تر میتونم ادامه بدم چون میدونم تو هم این موضوع رو فهمیدی.
آسمون ابری توی شب مثل یه تخته سیاه میشه که تازه رنگش کرده باشن سر تاسر مشکی بدون اینکه رد پایی از اون خط خطی های روی تخته مونده باشه اما وقتی خوب نگاه میکنی میبینی که نقاش ما یه تیکه رو شاید برای یاد گاری از اون خط خطی ها خالی گذاشته و اون ستارهء ...؟!
گاه می اندیشم
که تو به لبخندی
می توانستی
فاصله را از بین ببری...
یه همچین چیزایی بود...
عیدت مبارک
فاصله همیشه هست و ما معلق در این فاصله ها.
و لعنت به خط فاصله که دل تمام واژه ها رو شکست ... سال نو مبارک گلک . شاد باشی . فدای تو .
سلام ... از فاصله ها نترس می دونی چرا ؟ ...
چون یه روز که نزدیک هم هستی فکر می کنی فاصله داری !!!
با عشق میشه فاصله رو برداشت