مه بود و سرما ... یه سایه پشت مه... دستم رو دراز کردم تا صورت سرش رو لمس کنم اما انگار اون ساعت ها بود که دیگه اونجا نبود...
ان زمانی که پرستو ها نغمه سر میدادند برای تو بانگ رهیل امد و من اینجا تنها منتظر هوای پاییزی دستهام رو به گرمی فشار دادی و گفتی من بر میگردم ببین اون پرستو رو که روی بند نشسته من بهار دیگه با اون بر میگردم . اما هنوز بهار نیومده تاره دونه های برف زمستون رو نوید میدن .
درد حرف نیست درد نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم
منتظر روزهای شادت میمونیم .
تموم این روزا خاطرست واسه اینکه قدر آدما و روزای خوب رو بدونیم .
به امید بهار زودرس تو
سلام...خوبی ///علی اقا// من که راست مرادم...شعر ها و جملات رو برا خودم معنی کردم.....//دستت درد نکنه///خوش باشی//یا علی خدا نگهد ار..
سلام دوست عزیز .
نظرت درمورده تبادل لینک چیه اگه قابل دونستی برام آف بذار
موفق باشی.
بدون درد
سلام امیدوارم زودتر همدیگه رو ببینید
سلام
ممنون از اینکه به خونه ما سرزدی
باز از این طرفا بیا
موفق باشی
وحید
دردهای من گر چه مثل مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است.
...من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های سبز سرودنم درد می کند.
بسم الله رحمن رحیم
وقتی که گل در نمیاد
سواری این ور نمیاد
کو و بیابون چی چیه؟
وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه؟
حالا تو دست بی صدا دشنه ما شعـــر غـــزل
قصـــــــه مرگ عاطفه خوابای خوب بقل بقـــل
انگار با هم غریبه ایــــــم خوبی ی ما دشمنی یه
کاش من و تو میفهمیدیم اومدنی رفتنی یـــــــــه
تقصیر این قصه ها بـــود تقصیر این دشمن ها بود
اونا اگه شــب نـــبـــودن سپیده امروز با مـــا بود
سقوط من در خودمــــه سقوط ما مثــــل منــــه
مرگ روزای بچه گــــی از روز به شب رســیدنه
دشمنی ها مصیبته سقوط ما مصیبته
تقصیر این قصه ها بـــود تقصیر این دشمن ها بود
اونا اگه شــب نـــبـــودن سپیده امروز با مـــا بود
کسی درد منو انگار نــمــیــفــهــمـــه
مرده زنده خواب و بیدار نمیفهمه
کسی تنهائی مو از من نمی دزده
درد مارو در و دیوار نمی فهمــــه
برای تنهائی خودم دلم مــــیسوزه
قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
خیلی چاکرتم داش علی اگه می تونستم بیشتر از این بهت خدمت میکردم توان من همین بود مرسی......