-
دیر شد دیر؟!!
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 11:07
زمانی که تنها ترین مونس کودکی ام را از دست دادم به تنهایی عادت کردم اما اما هیچ گاه و هرگز او را فراموش نخواهم کرد اوکه دست های مهربانش نوازش گر قلبم بود ولی حیف و صد حیف که رفت اما افسوس چه سود؟ هنوز به تنهایی عادت نکرده بودم که تو را دیدم اما ...؟ وقتی با تو آشنا شدم پدرم نبود ، زمانی که کنارت آمدم مادرم رفت، برادرم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 00:08
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست من در عجبم دوست چرا ...؟
-
دشنام
جمعه 30 خردادماه سال 1382 22:00
یکی را گفت در این شوریده ایام که تو چه دوست داری گفت دشنام که هر چیزی که دیگر می دهندم به جز دشنام منت می نهندم عطار نمی دانم تنها به این گفته اکتفا می کنم که در این چند روز که نبودم نبودم؟!! اگر و تنها اگر او نبود دیگر مفهومی برای بیداری پیدا نمی کردیم دیگر نمی فهمیدیم باید نفس کشید امروز همه به دنبال یک هدف و آن...
-
زمان
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 20:24
زنهار کسی از شما که خود را نفریبد به این کلمات که می نویسید و بدین طومار ها که دارد .هر چیزی که به زبان گویی از روح برداشته ای اما هر چیزی که به قلم نویسی بر روح نهاده ای. زینهار تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم در نیاوری.به هر قیمتی گرچه به گرانی گنج قارون زر خرید انسان مشو.اگر می فروشی همان به که...
-
قلم
شنبه 24 خردادماه سال 1382 22:47
هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی است ؛توتم من ،توتم قبیله من،قلم است. قلم زبان خداست . قلم امانت آدم است ، قلم ودیعه عشق است. هر کسی را توتمی است . و قلم ، توتم من است. و قلم توتم ما است. ( هبوط در کویر ، علی شریعتی ) وقتی حرفی از دهان خود خارج می کنیم گویی باری را از دوش برداشته ایم باری که شاید سالها بر دل بکشیم اما...
-
تو را دیگر نخواهم دید
جمعه 23 خردادماه سال 1382 15:43
صبور باش صبور،مدام پی گوشم زمزمه می کرد دستهاش قرمز بود انگار خون زیادی رو دستش نشسته بود دستمال رو در اورد و خیلی آروم روی زخم گذاشت بعد یک لبخند و من چشم هایم را بستم وقتی بیدار شدم سوزشی توی دستم حس کردم ملی اون بالای سر من بود مثل گذشته با یک لبخند .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1382 21:02
مهم این نیست که که مرگ کی و کجا به سراغ من می آید مهم این است که من آنجا نباشم؟!! من با این حرف مخالفم تصحیح می کنم مهم این نیست که مرگ کی و کجا به سراغ من می آید مهم این است که من یا پاک باشم یا پاک شوم (با شهادت)مثل او که هم ژاک بود و هم ژاک شد. نمی دانم چرا قبل از پرواز نباید می شناختمش در اوج بود بلند نگر زمین و...
-
زاویه دید
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1382 17:56
توی داستان ها معمولا یکی از اصول رعایت شده زاویه دید است چیزی که امروزه خیلی ها به ان ایراد می گیرند تغییر ناگهانی زاویه های دید در داستان ها و نمایش نامه ها است اما اگر به زاویه دید دقیق تر نگاه کنیم می فهمیم که هر گاه این زاویه به صورت نا گهانی تغییر کرده داستان شکل تازه ای پیدا می کند اما چرا من این رو میگم اگر در...
-
عمر
سهشنبه 20 خردادماه سال 1382 10:12
هنگام سپیده دم خروس سحری // دانی که چرا همی کند نوحه گری یعنی نمو دند به آیینه صبح // از عمر شبی گذشت و تو بی خبری امروز این رو می گم تا بدونم لحظه لحظه ای که اینجا هستم در کنار شما باید غنیمت شمرد اگه بدونید دیشب که خوابیدی چه فرصتی رو از دست دادی دیگه ... .
-
چند تایی
یکشنبه 18 خردادماه سال 1382 10:33
اولا سلام دوما معمولا بر نامه هایی که می خواهد به با زار ارایه شود معمولا یک تست می شود یا به وسیله افراد ماهر (ورژن آلفا) یا به و سیله کاربران عادی (ورژن بتا) حال من نمی دونم این ورژن بتای + که در بلاگسکای است چه سیقه ای است ولی احتیاط شرط عقله سوما یک چشم من اندر غم دلدار گریست// چشم دگرم هسود بود و نگریست چون روز...
-
غروب
جمعه 16 خردادماه سال 1382 17:40
درسته غروب زیبا است چون همه می دونند که اگر خورشید غروب میکنه فردا طلوع خواهد کرد اما غروبی رو که طلوعش رو نشه اینجا پیدا کرد رو چی اگر پس از غروب باید به جای دیگری بری تا طلوع رو پیدا کنی تا حالا هیچ به این موضوع شک کردی اگه یک روز خورشید طلوع نکرد اونوقت چی ؟ خدایا چشمهایم را بگیر اما بگذار آخرین طلوع خورشید رو درک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1382 23:18
ابتدا خیلی ساده به نظر می رسه شاید هم گه گاه باهاش شوخی می کردم اما الان می فهمم آدم تا به آ تش دست نزند خیلی جلوه داره زیبا است اما زمانی که دست می زنید انگشت باید بگزید نمی دانم اما زمانی که این را خواندم باورم نشد شاید فکر کردم شوخی ای مثل گذشته است اما ترسی بس عجیب در دلم گذر کرددلم داره کم کم فرو می ریزه .
-
از مردن بد تر
چهارشنبه 14 خردادماه سال 1382 23:06
نظرتون رو در مورد نظر بعضیا و این بیت بنویسید از جمادی مردم و نامی شدم // از نما مردم به حیوان در شدم مردم از حیوانی و آدم شدم // از چه ترسم کی ز مردن کم شدم
-
سلام به بغض شکسته پنجره ها
سهشنبه 13 خردادماه سال 1382 09:58
مرد را گر غمی باشد خوش است // درد بی دردی دوایش آتش است نمی دانم اما هرچه پیش میروم بیشتر به گذشته خود افسوس می خورم مثل پتک بود که یک راست خورد تو مغزم که گفت: خود کرده را تدبیر نیست؟!!! راستی اگر تصاویر رو نمی بینید کلیک راست کنید و روی شو پیکچر بزنید
-
پشیمان از راه آمده امید وار به آینده
یکشنبه 11 خردادماه سال 1382 15:11
یک نگاه به پشت سر ٬ یک نگاه به تصویر مات جلو خود می فهمید که اینجا یک دو راهی است اما کدام راه همه می گویند باید به راست بروی اما آیا راه راست راه درستی است ایا حرفی که دیگران می زنند درست است ایا پرواز پروانه بعد از تنیدن پیله هدف مند است. چه فکر پوچ و غم انگیزی //که کرم کوچک ابریشم // تمام عمر قفس میساخت//ولی به فکر...
-
تنها
شنبه 10 خردادماه سال 1382 22:52
درسته همیشه تنها بودم حالا تنها تر شده ام هیشکی نیست که براش بنویسم دوستت دارم هیچ کس نیست که بدانم اهمیتی به خود من می دهد تنهایم نمی گذارد یک دوست پیدا کردم که تنها برایم نامه نوشت همین اما کمتر از یک صفحه بود خیلی کمتر !! همیشه دوستی هایم یک طرفه بوده شاید هم دلیلی برای اشتباه گذشته هایم باشد درست است من یک دوست را...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 خردادماه سال 1382 21:51
یکی از معـلمین می گفت: خدا اگه برای بدن انسان ۶ ورودی قرار داده تنها یک خروجی گذاشته اونم دو تا قفل داره میگفت: باچشم باید دید باگوش باید شنید با بینی باید بویید ولی تنها با دهان می شود تمام این احساسات را برون داد که دو سری دندان و دو تا لب گذاشته تا قبل از خروج روش فکر کنید اما من می گم خدا از ۵ تا حس که به ما داده...
-
دوست و دشمن
جمعه 9 خردادماه سال 1382 16:21
دشمن دوست نما رانتوان کرد علاج//شاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد سلام ادامه بحث دیروز چشم یکی از نماد هایی بود که من به کار بردم اما چرا نماد شاید شما تلویزیون زیاد دیده باشید اما جادوی تلویزیون تنها از راه تماشای آن اثر دارد یعنی دروغی که با چشم میبینیم اما منظور من از چشم کسب حقیقت با تلاش خود آدمی است نه تکیه بر...
-
فاصله چشم و گوش
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1382 20:11
یک بزرگ: فاصله حقیقت و دروغ تنها چهار انگشت است موضوع دوم آیا می شود با دروغ جامعه ای را اصلاح کرد؟
-
یک گام
دوشنبه 5 خردادماه سال 1382 15:38
همه میگن یک دست صدا نداره اما هیشکی نمیگه که دوتا دست با کنار هم قرار گرفتن دو تا از همین یک دست ها درست میشه پس یک گام به جلو بر دار تا دیگران به تبع تو یک گام جلو بیایند نمی دونم که رازم با که واجم غم و سوز و گدازم با که واجم چه واجم هرکه دونه میکنه فاش د گر راز دینازم با که واجم
-
Idea
یکشنبه 4 خردادماه سال 1382 09:21
کوتاه و مختصر، امید ،امید به دریای بی کران وتنها یک خشکی که روی اون یک کلبه چوبی به چشم می خوره با یک پنجره سقفی خاک گرفته یک روزنه نور که یک کنج اتاق روی یک قاب عکس قدیمی تزویر خورشید رو نمایان می کنه ویک دیوار سوخته و رنگ دیوار پشتی به سرخی می زنه درسته اینجا قلب منه . توی این اتاق به جز اون قاب عکس قدیمی که یک...
-
Question form
شنبه 3 خردادماه سال 1382 09:16
سلام به صبح و به طراوت صبح گاهی سلام به آنان که عشق را از خود عشق می فهمند نه از نماد آن (شقایق) سلام به همگی دوستان