یکی را گفت در این شوریده ایام
که تو چه دوست داری گفت دشنام
که هر چیزی که دیگر می دهندم
به جز دشنام منت می نهندم
عطار
نمی دانم تنها به این گفته اکتفا می کنم که در این چند روز که نبودم نبودم؟!!
اگر و تنها اگر او نبود دیگر مفهومی برای بیداری پیدا نمی کردیم دیگر نمی فهمیدیم باید نفس کشید امروز همه به دنبال یک هدف و آن زندگی واقعی هستند پس از مدتها که همه از به این زندگی ماشینی عادت کرده بودند بر حسب یک واقعه(...) به دنبال هدف اصلی رفتند وبه هم عشق ورزیدند و معنای آن را درک کردند؟!!
سلام. چقدر اون شعر عطار فوق العاده و قشنگ بود... ممنون که بهم سر زدی ولی علی عزیز اگر چیزی از رویای قاصدک توی نوشته آخرم ندیدی فکر نکن که اشتباه اومدی. دلیلش این بود که همیشه نمیشه از رویای قاصدک گفت. اگه همش بگی از ارزش می افته... تازشم مگه یه قاصد ک کوچولو چند تا آرزو میتونه داشته باشه؟؟؟ نوشته اول بلاگم رو بخون. قاصدکیه! خوشحال میشم نظرتو در موردش بدونم
سلام. هر کس به طریقی صفت حمد او را می گوید. با تشکر
کاش به جایی برسیم تا دست مان به سوی او دراز شود و بس. چشممان نظر او را گدایی کند تنها. که قبول او منت نیست... بخشش های بی طلب است .