نمی خواهم بگویم خدا حافظ اما ممکنه این آخرین پیام من باشه باید هر چه تا کنون آموختم رو فراموش کنم و با این دنیا در آمیزم تا امروز از همه چیز دور بودم اما به ناچار باید بروم اما به زودی شاید کمتر از اونچه فکر می کنید بر گردم اما فراموشم نکنید منتظر نظرات شما از اونچه تا کنون نوشته ام هستم دوری از شما برام خیلی سخته اما هر تحول نیاز به مشقت داره فقط برای بهتر شدن بدرود و دو صد بدرود
امید وارم در باره ما
در باره همه ما
به درستی قضاوت کنند
دیکنز
یک دنیای ماشینی من هم وسط آن و تو آنجا و یک لبخند همین.؟تاب دوری ندارم اما تا ... بدرود
زمانی که تنها ترین مونس کودکی ام را از دست دادم به تنهایی عادت کردم اما اما هیچ گاه و هرگز او را فراموش نخواهم کرد اوکه دست های مهربانش نوازش گر قلبم بود ولی حیف و صد حیف که رفت اما افسوس چه سود؟
هنوز به تنهایی عادت نکرده بودم که تو را دیدم اما ...؟
وقتی با تو آشنا شدم پدرم نبود ، زمانی که کنارت آمدم مادرم رفت، برادرم نیز همان زمانی که مهر ورزیدن به تو را آموختم و قتی فریاد کشیدم تو را دوست می دارم که باید های های از فراقت اشک می ریختم و تو آن بالا بالای بالا، حال می فهمم قبل از آشنایی ام با تو پدرم، مادرم و برادرم مرا تنها نگذاشتند؟افسوس وصد افسوس از ... .