توی داستان ها معمولا یکی از اصول رعایت شده زاویه دید است چیزی که امروزه خیلی ها به ان ایراد می گیرند تغییر ناگهانی زاویه های دید در داستان ها و نمایش نامه ها است اما اگر به زاویه دید دقیق تر نگاه کنیم می فهمیم که هر گاه این زاویه به صورت نا گهانی تغییر کرده داستان شکل تازه ای پیدا می کند
اما چرا من این رو میگم اگر در زندگیاین زاویه دید رو یک بار تنها برای چند لحظه عوض کنید چقدر زندگی شیرین میشه مثلا از دید دوم شخص یا دانای کل؟بد میگم
سلام امیدوارم در هدفی که در نظر گرفتی موفق باشی . خوشحال میشم اگر پیشم بیایی .ایام به کام
عکسهات بالا نمیاد ؟
تو بعضی چیزها شاید آره بهتره ولی اگه خود زندگی رو بخوام با دانای کل نگاه کنم دارم به خودم دروغ می گم چون من کاری ندارم واقعا زندگی چیه ... این برام مهمه که واسه من قشنگ نیست. اینم می شه اول شخص. من ... من... چقدر از ((من)) بدم می یاد. کاش همه چیز بشه اون.
تا بعد ...
سلام خیلی پر محتوا کار می کنید من دارم یه دوره کلاس داستان نویسی می بینم .از راهناییهایتان استفاده می کنم ....... بی صبرانه منتظر بقیه مطالب هستم........همواره سربه زیر باش و استوار و سخت//////التماس دعا