به نام خدا

 

این متن رو توی فرودگاه مالزی مینویسم الان ساعت 21:03 به وقت مالزی است روبروی من باند پرواز و تا دو ساعت و نیم دیگه پرواز دارم پروازی که پر از خاطره است پروازی برای یک مسافرت یک ماهه کوتاه ولی پر از شور مسافرتی که باز هم انتهایش جدایی است دلم گرفته از اینکه باز فکر میکنم باید جدا شوم جدایی ای که حتی نمیتوانی نشان دهی که از ان ناراحتی اخرین بار 11 ماه پیش بود ساعت 11 پرواز داشتم و باید جدا شدن رو تجربه میکردم برای سفری که برگشتش نا معلوم بود سفری که برگشتش درست همین امشب است .

یک سال پر ماجرا و جوش یک سال پربار از نگاه خودم هر چیزی که نداشته باشه مقدار زیادی به معلوماتم اضافه شده و این برای من جالب بود اما کافی نیست تجربه تنها بودن و تنها سفر کردن تجربه معنای دوست دوست واقعی دوستانی که قسم خواهم خورد هرگز فراموششان نخواهم خورد .

این چیزی است که در حال روی میدهد و انچه در پیش است ؟ هنوز نمیدانم اما هر چه باشد و هر چه پیش بیاید نیک است خدای من خواسته و حکم او عقل است و انچه او خواسته بهتر است از هرچه پیش خواهد امد. این انچه بود که فهمیدم و امید وارم درسی باشد که هرگز فراموشش نکنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
دنیا شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:16 ق.ظ http://donyayeman.blogsky.com

سلام.خوبی؟.موفق باشی .

جواد دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:45 ق.ظ http://zendegieman.blogsky.com

سلام خوبی ... دلم برات تنگ شده ...

.: ابی :. سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:33 ب.ظ http://hamechizz.persianblog.com

سلام. خوبی؟ متن رو خوندم. غم غربت از سر و روی نوشتت میباره. امیدوارم همیشه شاد ببینمت و همه جای دنیا بدونی که یه ایرونی همیشه با دهها میلیون ایرونی دیگه هموطنه! بای بای

هامون یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:46 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

سفرررررررررررررررررر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد