بهار

می دونی تنها آرامش مرگه که باعث میشه به امید بهار ، پاییز رو صبر کنم زمستان رو به پایان برسونم و بهار را دوباره تجربه بکنم اما آیا زمستان پایان کار . من است ؟ این رو من خوب می دونم که نه ،اما اون دخترک معصومی که چشم بر تنها برگ من دوخته که نمی دونه زمستان پایان کار نیست این مرگ نوید بهار نو است باز هم باید منتظر باشم ؟ پس کجاست استاد صورت گر تا دوباره در اوج زمستان برگ امید را به روی دیوار سر تا پا منجمد حیاط بکشد؟ آری استاد صورت گر دیگر به بهار چشم نخواهد دوخت و کودک معصوم رنگ برگ را ؟!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد